اتفاق دیگر در لبنان بود. طی شش ماه گذشته، جبهه آمریکا با تمسک به دادگاه بینالمللی رفیق حریری -نخست وزیر فقید لبنان که در بهمن ماه 1384 در یک بمبگذاری سنگین در غرب بیروت کشته شد- روی وارد کردن اتهام به حزب الله متمرکز شده هدف آنان این بود که از یک سو به اعتبار حزبالله آسیب وارد نمایند و از سوی دیگر با ایجاد مناقشه در فضای داخلی لبنان، توان سیاسی، امنیتی و نظامی حزبالله را در درون مستهلک نمایند. روند امور در لبنان و درایت حزبالله و جمهوری اسلامی این پرونده را ناکام گذاشت.
افشای نقش محوری رژیم صهیونیستی در ترور حریری و ترورهای پس از آن در لبنان از سوی حزبالله ضربه سنگینی به پروژه دادگاه بینالمللی زد تا جائیکه رسما اعلام نظر اولیه دادگاه چند ماه به تاخیر افتاد.
حضور رئیس جمهور ایران در لبنان و حضور چهره شاخص جریان 14 مارس - حریری - در ایران ، نشان داد که اوضاع در کنترل مقاومت است در این میان عدول دستگاه سیاسی عربستان سعودی از موضعپیگیری پرونده به موضع کنار گذاشتن پرونده که در جریان سفر دو ماه پیش ملک عبدالله به بیروت با صراحت ابراز شد، نشان داد که طراحی دادگاه بینالمللی قبل از صدور حکم به شکست انجامیده است.
از این طرف به پایان رسیدن پروژه فتنه در داخل ایران و بیخاصیت شدن رهبران داخلی این جریان به کلی مخالفان بینالمللی و داخلی نظام اسلامی را به محاق برد. مانور مسئولین نظام در دیدار با مقامات کشورهای خارجی روی تسلط نظام بر فضای داخلی و پایان یافتن فتنه، توجهات بینالمللی را به توانمندیهای نظام جمهوری اسلامی جلب کرد و این در حالی بود که آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی و رژیم صهیونیستی روی لزوم تحریمها و تشدید حلقه فشار بر ایران تأکید کرده و وانمود میکردند که از این طریق میتوان ایران را وادار به تسلیم کرد.
بنابراین وقوع حوادث تلخ داخلی که خلق آن به توانایی چندانی نیاز ندارد ولی قابلیت خبرسازی و ذهنیتسازی دارد کاملاً قابل پیشبینی بود. حادثهای که در صبح روز دوشنبه در تهران اتفاق افتاد نصب دو بمب بر روی خودرو دو استاد دانشگاه در یکی از خیابانهای شمالی تهران سادهترین کار است که یک جریان تروریستی میتواند به اجرا بگذارد چرا که یک جعبه کوچک و چسباندن آن به خودرویی در حال حرکت و سپس فرار و وقوع انفجار از نظر عملیاتی بسیار ساده است هرچند از نظر جراحتهای روانی تأسفبرانگیز است. اما چنین حادثهای ظرفیت آن را دارد که چندین رو به خبر اول و تیتر اصلی رسانههای خبری دنیا تبدیل بشود و این توهم را القا کند که: «ایران، 18 ماه پس از حوادث انتخاباتی هنوز بر اوضاع داخلی خود مسلط نیست» البته آگاهان سیاسی به خوبی میدانند که چنین حوادثی نمیتواند شاخص ارزیابی امنیتی در کشوری باشد که به اعتراف رسانهها و محافل سیاسی مختلف جهان برجستهترین نقش را در خاورمیانه و جهان اسلام ایفا میکند.
وقوع حادثه تروریستی روز دوشنبه 8 آذرماه، شش روز قبل از آغاز دور سوم مذاکرات میان تیمهای مذاکراتی ایران و اعضای گروه 1+5 در سوئیس اتفاق افتاد. این مذاکرات 15 ماه پس از توقف فعال شده است. در آخرین دور مذاکرات میان دو طرف که در مهرماه سال 88 سه ماه پس از وقوع اغتشاشات تهران، مقامات مذاکرهکننده آمریکا، انگلیس و فرانسه به سرپرست گروه مذاکره کننده ایران - دکتر سعید جلیلی - یادآور شدند که مطالبات گروه 1+5 باتوجه به بروز شکاف در جامعه ایران و مخالفت های جدی و تعیینکننده (!)ای که در سطح مردم و نخبگان علیه نظام سیاسی ایران جریان دارد، افزایش پیدا کرده و به خصوص موضوع حقوق بشر و حقوق مخالفان دولت ایران در دستور کار قرار دارد. یعنی اعضای اروپایی و آمریکایی گروه مذاکراتی غرب خواستار امتیازدهی ایران در جریان مذاکرات هستهای شدند که البته با واکنش جدی و غیورانه دکتر جلیلی و اعضای تیم ایران مواجه شد.
شش روز دیگر مذاکره میان ایران و گروه 1+5 در سوئیس آغاز خواهد شد. غرب احساس میکند به نسبت سال گذشته در موضع ضعیفتری قرار گرفته است و این در حالی است که موقعیت ایران به دلیل روند و تحولات در لبنان، عراق و افغانستان ازافزایش فراوانی برخوردار شده و موقعیت برجسته رهبری نظام جمهوری اسلامی در داخل - که استقبال وسیع تودهها و نخبههای قم یک نمود آن به حساب میآید- وضعیت را کاملا به نفع ایران دگرگون کرده است.
این همه در حالی است که کشورهای غربی مذاکره کننده هنوز نتوانستهاند بر مشکلات و بحران مالی و سیاسی داخلی خود غلبه کنند. در سطح منطقهای هم کارشان به اینجا کشیده شده است که در اجلاس «لیسبون» به سقف زمانی برای خروج نیروهای نظامیشان از افغانستان تن دادند که در طول 60 سال گذشته به چنین مسئلهای تن نداده بودند.
به نظر میآید ترورهای روز دوشنبه 9 آذر ماه در تهران - که باید مراقب بود تا تکرار نشود- به احتمال خیلی زیاد ارتباط مستقیم با مذاکرات هستهای 14 آذر ماه سوئیس دارد در واقع این جنایت برای آن صورت گرفته است که ایران در پای میز مذاکره نتواند روی ضعفهای فراوان و برجسته امنیتی کشورهای غربی در افغانستان و عراق تکیه کند و با استفاده از ادبیات مشابه، از آنان بخواهد مواضع و صدای خود را در برابر اقتدار ایران تنزل دهند و با لحن متعهدانهای وارد مذاکره شوند این البته برای «مستکبران» تلخ و غیر قابل تحمل است.
ماشهی «ترور در تهران» در سوئیس چکانده شده و عاملان آن نه چند عنصر وابسته به یک گروهک تروریستی بلکه «ناتو» و سران غربی 1+5 میباشند از این رو در جریان مباحث میان ایران و غرب، این اولین مواضعه و مطالبه ما باید باشد. پر واضح است که آمریکا، فرانسه و انگلیس برای رد گم کردن حتما این ترورها را محکوم مینمایند اما در شرایطی که آنان سازمان مدعی ترور را رسما در حمایت خود قرار داده و مانع اعمال حاکمیت عراق بر پرونده منافقین هستند، این محکوم کردن منافقانه و غیر قابل قبول است.
منیع:رجانیوز